سلام

قبل از هرچیز میخوام بگم که من تو تایپ بعضی حروف تو بلاگ اسکای مشگل دارم،هم برای یادداشت خودم وهم برای کامنت گذاشتن مدام باید برای اون چند تا حروفshiftوalt را بگیرم و خیلی وقت گیره .حالا به همین وضع راضی هستم ولی گاهی اوقات که اصلا نمی تونم چیزی تایپ کنم. به خاطر همین موضوع برای یادداشت های خودم ترجیح میدم توwordpadتایپ کنم.این را گفتم تا بدونید دلیل اینکه گاهی اوقات دیر براتون کامنت میذارم چیه وگرنه من هرروز به وبلاگ دوستایی که لینکشون این بغل هست سر میزنم.(راستی من تو پرشین بلاگ برای کامنت گذاشتن این مشگل را ندارم.کی میتونه من را،راهنمایی کنه که باید چه کنم تا این مشگل تایپ تو بلاگ اسکای را نداشته باشم.)

*******

حدود سه ساله که جمعه ها هراز گاهی میرم کوه.هر سال هم چند برنامه برای قله های بلند استان و سا لی دو سه بار هم دماوند و سبلان و ... هست، ولی من از بس که دیر به دیر میرم هنوز کوهنورد نشدم. هفته قبل که بعد از دو ماه رفتم و فهمیدم یک ماه دیگه برای دماوند برنامه دارندحالم گرفته شد از اینکه هنوز آمادگی ندارم(حالا دماوند پیشکش این قله های بلند اطراف شهر را اگه بتونم برم خیلی هنر کردم).از اون هفته تصمیم گرفتم که جمعه ها را مرتب برم کوه تا سال دیگه که بچه ها میرن برای فتح قله های بلند کشور من حسرت به دل نباشم.

******

از روزی که تلویزیون صحنه هایی از حضور لاله و لادن را در بیمارستان رافلز سنگاپور نشون میداد،این صحنه ها را ضبط میکردم تا وضعیتشون را با بعد از عمل که از هم جدا میشن مقایسه کنم ،اما اصلا فکر نمی کردم که فیلم جداییشون را وقتی ضبط کنم که توی تابوت باشند.

چند سال پیش یکی از روزنامه تو صفحه حوادث در مورد اینها تیتری زده بود با عنوان «دیدار با پدر و مادر پس از 24 سال دوری»با چند عکس از اونها که سر کلاس بودند.تا اونجایی که یادم میاد قبل از این خبری ازلاله و لادن تو مطبوعات نبود (البته از دیگران شنیده بودم که همچین دو قلوهایی وجود دارند)تا پارسال که به طور اتفاقی صحنه هایی از زندگی اینها را تو یک برنامه تلویزیونی که فیلمهای مستند را نقد میکرد دیدم و علاقه خاصی به سر نوشت لاله ولادن پیدا کرده بودم به همین دلیل برای من هم مثل خیلی ها سرنوشت اینها مهم بود.و فراموش کردن این موضوع برای من خیلی سخته.

(اینکه یکی از روزنامه ها نوشته «سوداگران سنگاپوری به قیمت خون دو دختر بی گناه ایرانی،سهام بیمارستان خود را بهبود بخشیده اند»منظورشون با هزینه عمل هست؟؟)

نظرات 10 + ارسال نظر
مسعود جمعه 20 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 05:33 ب.ظ http://3tadoost.blogsky.com

من فکر میکنم واقعا باید روی این مسئله تحقیق بشه که چرا اونها واسه عمل به یه کشور در حال توسعه مثل سنگاپور رفتن؟!

پویان جمعه 20 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 06:30 ب.ظ http://prazian.persianblog.com

سلام .... این خبر همه را شکه کرد ... ولی شاید قسمت خدا این بوده .... اینان جاودانند .... ما چه !!! ...

پنجره جمعه 20 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 09:25 ب.ظ

سلام .... عرض کنم که بحث بورس و سهام ، تابع مستقیم و صریح تبلیغات است ، که در این اواخر به اندازه یک بمب خبری برای آقایون کارکرد داشت ... ( ضمنا اخبار شومی در مورد ترکیب سهامداران رافلز وجود دارد که صمیمانه امیدوارم کذب باشه ) اما در هر حال ، نابخردانه و خلاف زیبایی شناختی است که حرکتی چنین دلاورانه و شجاعانه از سوی این دو شیرزن را با چنین مهملاتی بیالاییم ... تنها چیز حقیقی که من این وسط می بینم عزم و شور دو انسان ، برای زیستن مستقل و مبارزه برای زندگی است ، و آنچه پرداخت شد - جان عزیز این دو پرستو - بهایی است که در برابر فردیت و آزادی ایشان قطعا کمرنگ خواهد بود ... روحشان شاد ؛ و به من بگو دوست من : حقیقتا چند نفر از ما افراد سالم ، توان و زهره چنین خطر کردنی را داریم ؟ .............. در پناه حق باشی و خدا نگهدار.

دختر اردیبهشتی شنبه 21 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:48 ب.ظ http://14202.persianblog.com

سلام بهار جان من هم نمی دونم که چرا سنگاپور؟ واقعا ناراحت کننده است.

امید آنلاین - یک رویا یک خواب شنبه 21 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:27 ب.ظ http://omid-online.blogsky.com

من که میتونم تایپ کنم ... پس نظر میدم

منم براشون متاسفم ... یه مطلب روز فوتشون نوشتم .. اینقدر ناراحت بودم نفهمیدم چی نوشتم

لطفتونه که سر میزنین
شاد باشی

فوژان شنبه 21 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:50 ب.ظ http://foojan.blogsky.com/

****و اگر مرگ نبود دست ما در پی چیزی میگشت ****سربلند و پیروز باشید

مسعود یکشنبه 22 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:48 ق.ظ http://3tadoost.blogsky.com

سلام

۲روز غیبت کردی . امیدوارم موجه باشه !!! D:

فرید یکشنبه 22 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 05:43 ب.ظ http://mh.pesrianblog.com

سلام ....

الهام - بی نام دوشنبه 23 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:39 ق.ظ http://eligoli.blogsky.com/

خوب دیگه ! حالا که گذشت .

مینا آلبالو دوشنبه 23 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 09:33 ق.ظ http://mina-albalooo.blogsky.com/

به نظر من اون دو تا که این همه غم خور دارن الان روحشون باید خیلی شاد باشه... حتی شاد تر از وقتی که یکیشون می موند و واسه اون یکی غصه می خورد... امید وارم هر جا هستن با هم باشن و روحشون شاد باشه.
از اینکه واسه م کامنت گذاشتی ممنونم. خوشحال شدم دیدم که منم یه همدرد دارم....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد