حاجیه شدن مامان خانم

*از دو هفته پیش که همراه با بلاگ اسکای بر گشتم قصدم این بود که هفته ای یک بار بنویسم که بیشتر از این را فر صت ندارم (و کمی هم حس مثل قدیما!) با این عنوان هم دلیل یک هفته تاخیر را خواستم بگم.وقتی که قراربود مامان خانم از مکه بر گرده از یک روز قبل آماده باش بودیم برای رفتن به تهران و فرودگاه و وترتیب دادن یک مهمانی در تهران و یکی در اصفهان و برگشتن و... دوباره علی موند و حوضش

به قدری امروز دلتنگ شده بودم ناگهان یادم اومد ورای این صفحه شیشه ای دنیایی هست که تو دو سال اخیر همدم تنهایی هام بوده .

مرسی دوست عزیز .مدتها بود فراموش کرده بودم که از طریق یاهو مسنجر میشه با دیگران گپ زد.

ممنون آقای گودرزی بابت لینک هایی که آفلاین میگذارید.

**تو شهر ما هوا زیادی بهاری شده.شهر شما چه طور؟

امروز که رفتم دختر کوچولو را از مهد بیارم هوای بهاری بعد از چند روز تعطیلی برای من،تداعی کننده حال و هوای روز بعد از تعطیلات نوروزی بود.

***یک لبخند بود اشتباه من ،تنها گناه من

واقعیتهای زندگی

سلام

بعد از این همه دوری از اینترنت و وبلاگ نویسی،واژه سلام را در اول نوشته ام بی مناسبت ندیدم .پنج روز پیش بعد از سی و پنج روز آنلاین شدم و اثری از بلاگ اسکای در نت ندیدم .نیم ساعت پیش که با بی میلی تمام اومدم متوجه شدم خلیی وقته مشکل داشته،به قول مسیح ،بلاگ اسکای من را در مرخصی تنها نگذاشته،اما من به مرخصی اینترنتی رفته بودم و خیلی خوب بود.بعد از مدتها آدمهای واقعی را دیدم و زندگی واقعی را ....کلی فیلم دیدم .ویدئوکلوپ محله مون را آباد کردیم!البته تماشای فیلم برای من جانشین گشت و گزار در اینترنت شده بود و یک جورایی هم فرار از بعضی از واقعیتهای زندگی .قبول خیلی از واقعیتها سخته و روند زندگی عادی با مشکل مواجه میشه.به هر حال تجربه این مدت بهم ثابت کرد که باید اعتدال را رعایت کرد....تا افکار این چهل روز باعث پراکنده نویسی نشده ،فعلا خداحافظ