نویسنده خیاط یا خیاط نویسنده؟

*از وقتی که سیتم نظر خواهی تو بلاگ اسکای بر داشه شده، بعضی از دوستان دیگه کمتر می نویسند.چرا؟

**طراحی قالب جدید وبلاگم را دوست عزیز در وبلاگ تاریک خانه زحمتش را کشیدند.
***
این روزها مشغول خوندن کتاب «در جستجوی واقعیت » هستم،این کتاب مجموعه 31 داستان کوتاه از 31 نویسنده معاصر هست که آقای محمد علی سپانلواین ها را تو یک مجموعه گردآوری کردند و برای هر کدوم هم نقد نوشتند.داستان هایی جالب از نویسنده هایی مثل(شهر نوش پارسی پور،منیرو روانی پور،بهرام حیدری و...)

این داستان ها که حال و هوای قدیمی جامعه را تا حد اکثر بیست سال پیش ترسیم کردند،همه به نوعی جذاب هستند.یکی از این داستان ها به اسم «آقا مهدی زیگزالدوز»از این جهت به نظرم جالب اومد که نویسنده ش خیاط بوده و خیلی زیبا فضای کارگاه را ویا به قول آقا مهدی«کارخانه»را همراه با دغدغه های کاری اون توصیف کرده ومی شه حدس زدکه اینها تجربه های شخصی نویسنده هست،اتفاقا همون روز که این داستان را خوندم سایت نویسنده را پیدا کردم و خوشحال شدم از این که با بقیه آثارش آشنا میشم .اما وقتی مطالبی را که نوشته بود خوندم خیلی تو ذوقم خورد.اصلا انتظار نداشتم یک نویسنده تو وبلاگش چنین اراجیفی بنویسه.وبلاگ یک نویسنده دیگه را هم پیدا کردم که اون هم« دری وری »هایی راجع به این نویسنده خیاط نوشته بود،تعجبم از اینه که نویسنده هایی که دست به قلم خوبی و آثار شناخته شده ای دارند چطور چنین چیزهایی درباره هم می نویسندو ذهنیت خوانندگان آثارشون را در مورد خود خراب می کنند.