حاجیه شدن مامان خانم

*از دو هفته پیش که همراه با بلاگ اسکای بر گشتم قصدم این بود که هفته ای یک بار بنویسم که بیشتر از این را فر صت ندارم (و کمی هم حس مثل قدیما!) با این عنوان هم دلیل یک هفته تاخیر را خواستم بگم.وقتی که قراربود مامان خانم از مکه بر گرده از یک روز قبل آماده باش بودیم برای رفتن به تهران و فرودگاه و وترتیب دادن یک مهمانی در تهران و یکی در اصفهان و برگشتن و... دوباره علی موند و حوضش

به قدری امروز دلتنگ شده بودم ناگهان یادم اومد ورای این صفحه شیشه ای دنیایی هست که تو دو سال اخیر همدم تنهایی هام بوده .

مرسی دوست عزیز .مدتها بود فراموش کرده بودم که از طریق یاهو مسنجر میشه با دیگران گپ زد.

ممنون آقای گودرزی بابت لینک هایی که آفلاین میگذارید.

**تو شهر ما هوا زیادی بهاری شده.شهر شما چه طور؟

امروز که رفتم دختر کوچولو را از مهد بیارم هوای بهاری بعد از چند روز تعطیلی برای من،تداعی کننده حال و هوای روز بعد از تعطیلات نوروزی بود.

***یک لبخند بود اشتباه من ،تنها گناه من