*اگر کامپیوتر شما هنگام اتصال به اینترنت shut down میشه،احتمالا به خاطر وجود کرم اینترنتی هست. برای دریافت اطلاعات بیشتر به وبلاگ 3 تا دوست صمیمی سر بزنید.

**احساس می کنم بلاگ اسکای داره روز به روز «آب»میره،به قول ع هر دم از این باغ بری می رسد.

***یکی از بدترین چیز ها اینه که زندگی آدم دچار یکنواختی بشه،این که هر روز صبح از خواب بیدار بشی وتا شب یک سری کارهای تکراری انجام بدی.حتی اگه این کار ها کار مفیدی باشه،اما از اون بد تر اینه زندگی دچار روز مره گی شده باشه.

داستان «زندگی»از مجموعه داستان «سیلویا،سیلویا»نوشته فریده خردمند، را که خوندم، دیدم که چه ساده روز مره گی یک زندگی را تو قالب یک داستان کوتاه نشون داده.

زندگی

صبح

نور آفتاب ازپشت پرده ضخیم به درون اتاق تابیده است.مرد پلک می زند.صدای خمیازه.زن با چشم های بسته بیدار است. روشنی اتاق را از پشت پلک های بسته می بیند. مرد ساعتش را از روی میز کنار تخت بر می دارد.زن صدای بند آهنی ساعت را می شنود. مرد ملحفه را کنار می زند.چند لحظه می نشیند و بعد بلند می شود.

صذای باز شدن در.صدای بسته شدن در.صدای باز شدن آب. صدای شستن صورت.صدای بسته شدن آب.صدای ریش تراش برقی.صدای خاموش شدن چراغ.

آشپز خانه

صدای آب ،صدای کتری.صدای فندک اجاق گاز.صدای ظرف،صدای کارد،صدای نان.صدای استکان.صدای جوشیدن آب.صدای ریختن چای در استکان.صدای صندلی .صدای جویدن.صدای کلید در قفل در. صدای باز شدن در.صدای بسته شدن در.

اتاق

زن پلک می زند.از تخت پایین می آید.صدای تکان های ملحفه.صدای شانه زدن بر مو. صدای باز شدن در.صدای روشن شدن چراغ. صدای قفل شدن در. صدای شیر آب.صدای شستن صورت.صدای خاموش شدن چراغ.

آشپزخانه

صدای استکان.صدای ریختن چای در استکان.صدای کارد .صدای تکه شدن نان.صدای جویدن.صدای صندلی.صدای شسته شدن ظرف ها.

ظهر

صدای باز شدن در. صدای بسته شدن در.صدای دو سلام.صدای صندلی.صدای بشقاب.صدای قاشق.صدای چنگال.صدای ریخته شدن آب در دو لیوان.صدای شسته شدن ظرف ها.

عصر

صدای روزنامه .صدای تلویزیون.صدای هیاهوی کودکان در کوچه.صدای توپ بازی.

شب

صدای بشقاب. صدای کارد.صدای چنگال.صدای ریخته شدن آب در دو لیوان.صدای آب.صدای شسته شدن ظرف ها.

نیمه شب

صدای روشن شدن چراغ.صدای بند فلزی ساعت.صدای کنار زدن ملحفه.صدای خاموش شدن چراغ.صدای دو شب به خیر.صدای دو نفس.

صبح

نور از پشت پرده ضخیم به درون اتاق تابیده است...

فریده خردمند   بهار79

گفت و گو

      

شیر پنجه اش را نشان داد و گفت:«این کتیبه قدرت است» مار همان لحظه از دام پوست کهنه اش خارج شد و پاسخ داد:«این کتیبه جاودانگی است»

پوست شیر کف اتاق پهن شده بودو پوست مار روی دیوار.

شکارچی پیر بر روی صندلی راحتی به گفت و گوی آن دو می خندیدو کسی در اتاق نبود.








   

دختران افغان

بهشت کجاست ؟
اینکه اهل کجا باشی و بابات چیکاره باشه
مرد باشی یا زن
سیر باشی یا گرسنه
خلاصه ؛ چی باشی و کی باشی و اهل کجا باشی
معنی بهشت برات فرق میکنه
بهشت آمریکائیا و اروپائیا
با بهشت افریقائیا و افغانیا
خیلی فرق داره !
خیلی !!
***
ای خدا چی میشه صبح که از خواب پا میشیم
هر روز بهمون نگن :
پسر همسایه
دختر فامیل
پدر فلانی
اون زنه که شوهرش تازه مرده
دیشب که ما خواب بودیم اینا مردن !
نمی دونی چقدر دوست دارم
صبح که از خواب پا میشم
در باره ترافیک خیابونا یه چیزی بشنوم
ترافیک شلوغ درسته حال آدمو میگیره
اما نشونه ی زندگیه
نشونه ی اینه که همه دنبال زندگین
من عاشق این جور اخبارم
این که صبح از خواب بیدار شدم
پیچ رادیو رو بپیچونم
با لهجه غلیظ افقانی بشنوم :

امروز روز جهانی هواشناسیه
و ما هوای بارانی برای افغانستان پیش بینی میکنیم
سینماهای کابل سانس فوق العاده شب دارن
بعدشم یه آگهی تبلیغاتی تو این مایه ها :
امشب در رستوران کابل برگر
منتظر همه شما هستیم
چون به تعداد دخترا و پسرای کابل
پیتزا و همبر گر درست کرده ایم
{رستوران کابل برگر ؛
در هیچ جای دنیا شعبه ای ندارد }

اینهایی که خوندید،قسمتی از آرزوی دختران افغان است.آرزوهایی که از بس کوچیکه تو خیل آرزوهاشون گم می شه«آهای ؛کسی پیدا میشه یه آرزوی کوچیک به من قرض بده
آخه من آرزوهامو گم کردم »
برای خوندن متن کامل اینجا کلیک کنید.