یاس


یه روز یه باغبونی
یه مرد اسمونی
نهالی کا شت میون
باغچه مهربونی
می گفت سفر که رفتم
یه روز و روز گاری
این بوته یاس من
 می مونه یادگاری
اونایی که نداشتن
از خوبیا نشونه
دیدن که خوبی یاس
باعث زشتی شونه
آدمای بی احساس
پا گذاشتن روی یاس
ساقه هاشو شکستن
آدمای ناسپاس
یه باغبون دیگه
شبونه یاسو برداشت
پنهون ز نا محرما
تو باغ دیگه ای کاشت
هزار ساله کو چه ها
پر میشن از عطر یاس
اما مکان اون گل
مونده هنوز ناشناس

۰سید فرید احمدی۰

صداقت و یکرنگی

من زیاد اهل فیلم نیستم.اما فیلم داستانی شب لطیف است ، را که دو شب پیش شبکه یک پخش کرد را به طور اتفاقی دیدم.آن قسمتی از فیلم برای من جالب بود که عموی نابینا به مانی گفت آدم با اطرافیانش یا بی کلک رابطه بر قرار می کنه یا رابطه اش را قطع می کنه .

خودم در زندگی چنین اعتقادی داشتم و همیشه دلم می خواست همان طور که با دیگران صادق و یکرنگ هستم ،اطرافیانم هم با من صمیمی و یکرنگ باشند.در غیر این صورت ترجیح می دهم با کسی رابطه نداشته باشم.

قسمت دیگر فیلم که به نظرم جالب اومد جایی بود که مهناز به عمو گفت :عموی مانی به عنوان طعنه برایش جارو سوغات اورده :یعنی اینکه خانه اش پر از اشغال است. و عموی نابینا گفت که ادمهای بینا چشمهایشان را صرف دیدن چه اشغالهایی که نمی کنند.

دوستی

دل من دیر زمانی است که می پندارد
دوستی نیز گلی است،
مثل نیلوفر و ناز،
ساقه ترد و ظریفی دارد.
بی گمان سنگدل است انکه روا می دارد
جان این ساقه ی نازک را
دانسته بیازارد.



زندگی گرمی دلهای به هم پیوسته ست
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست

فریدون مشیری